مرعوب نشویم! درباره "انتخابات" اخیر

https://3.bp.blogspot.com/-GaX5p0ts7IU/WSUUf0-oK5I/AAAAAAAAA9w/PI0bW9b3xREzLkn2kkK40zu7X2joItJpgCLcB/s320/119265_510.jpg

چرا شرکت مردم در نمایشی که به اسم انتخابات در ایران برگزار میشود برای جمهوری اسلامی، در تمام طول حاکمیتش، حیاتی بوده است؟ همه میدانیم و بطریق اولی جمهوری اسلامی که خود برگزار کنندۀ سیرکهای چندش آور انتخاباتی است بخوبی میداند آنچه در ایران برگزار میشود، انتخابی بین گزینه های سیاسی موجود در جامعه نیست. رای دهنده هر اسمی را که از لیست پاستوریزه شده اسلامی شورای نگهبان در بیاورد، او یک پاستوریزۀ اسلامی را برگزیده است. او انتخابی نکرده است! پس ورقه رای و اسامی ای که روی آن نوشته میشود کم اهمیت ترین نیاز ج ا به مشارکت مردم در انتخابات است. سوال اینست که اگر مردم انتخابی نمیکنند، ج ا چه لزومی به بسیج سیاهی لشگر در پای صندوق رای دارد؟


همانطور که همه ما میدانیم بهره جمهوری اسلامی از شرکت مردم در انتخابات صرفا شوئی است که تحت عنوان انتخابات برگزار میشود، یعنی عکسها و فیلمهائی است که از صفهای طولانی صندوقهای رای میگیرند و در کنار آمارهای دست سازشان در رسانه های داخلی و خارج پخش میکنند. این مجموعه را با تیتر "مشروعیت ج ا" به خوردمان میدهند. مصرف داخلی  مشروعیت سازی برای ج ا مشخص است: بمنظور ارعاب و تخطئه، گوبلز وار خطاب به اپوزیسیون جمهوری اسلامی اعلام میکند که حکومت قرون وسطائی ضد مردمی ج ا مورد حمایت میلیونی همان مردم تحت ستم است! مصرف خارجی مشروعیت طلبی ج ا، مشابه مصرف داخلی آن است اما رو به دولتهای رقیب و متخاصم و همچنین افكار عمومی كشورهای دیگر است. بنظر من، در مقطع کنونی وزنۀ مصرف خارجی مشروعیت طلبی برای جمهوری اسلامی به مصرف داخلی آن میچربد. قبل از ادامه یک نکته حاشیه ای ولی مربوط را دوست دارم مطرح کنم.


برخلاف ادعای برخی از مفسران از دیدار ترامپ با سلمان، شاه عربستان سعودی، که در آن فروش صد و ده میلیارد دلاری اسلحه به عربستان و اعلام تشکیل "پیمان ناتوی عربی" علیه ایران در آینده نزدیک را نشانه ای از فضای جنگی بین این دو کشور قلمداد کردند، بنظر من این دیدار و اظهار نظرهای حول و حوش آن از سوی روسای دول آمریکا و عربستان سعودی، جمهوری اسلامی را به عنوان یک وزنه جدی در معادلات قدرت در خاورمیانه برسمیت شناخت. این برجسته ترین پیامد دیدار ترامپ و سلمان بود. در این فضاست که اعلام نتیجه انتخابات با شرکت وسیع مردم در ایران، بنفع موقعیت جمهوری اسلامی در دعواهای جاری بر سر هژمونی در خاورمیانه تمام شد. در اینجا به همین اکتفا میکنم. با توجه به موقعیت جمهوری اسلامی در نزاعهای خاورمیانه و فشارهای مختلف اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک، جمهوری اسلامی با برگه "حکومت منتخب مردم" قصد دارد خود را مشروع و مطلوب مردم جا بزند واز این برگه برای چانه زدن در نزاعهای مختلف بهره بجوید.


هر بار ج ا انتخاباتی براه میاندازد كه به مشارکت مردم در آن احتیاج عاجل دارد، ناچار میشود روی پوست خربزه راه برود یا دقیقتر با یک تناقض روبرو میشود. از یکسو برای جذب مردم به این مضحكه طی دوران انتخابات -- خصوصا در تمام دوران پسا ٧٦-- به آنچه "فضای انتخاباتی" نامیده میشود دامن میزند. این فضا شامل چنین اجزائی است: فشارهای اجتماعی به مردم تا سر حد خط قرمزهای جدیدی کاهش میابد، فشار به زنان در بد حجابی و حتی بی حجابی در سطوح قابل ملاحظه ای کاهش یافته، فشارهای فرهنگی روی جوانان تا حد قابل توجهی برداشته میشود و تحمل آزادی بیان و تجمع برای باندهای خودی بیشتر میشود. این فضا نسخه ای برای انفجار است، هر آن ممکن است فضای ریلکس شدۀ انتخاباتی از حدود و ثغور انتخابات فراتر رفته به مانیفستی علیه کلیت جمهوری اسلامی تبدیل شود خصوصا که اعتراضات سال ٨٨ را تجربه كرده است. دقیقا به همین خاطر، از سوی دیگر، پابپای ریلکس کردن فضا برای جذب مردم به انتخابات، اقدامی صد و هشتاد درجه متفاوت نیز در دستور كارش قرار میدهد: مملكت را به قرق صدها هزار نظامی در میاورد.ׅ این نیروهای سركوبگر(سپاه و بسیج و ارتش و پلیس) فضای انتخاباتی را نظامی نمیکنند اما در حاشیه خیابانها به حالت آماده باش قرار دارند تا در صورتیکه مردم از فضای انتخاباتی برای اعتراض به کلیت جمهوری استفاده کنند، آنرا بلافاصله سرکوب کنند. میتوان تصور کرد که فرمانده این عملیات راسا شخص خامنه ای باشد. تنها او در جایگاهی قرار دارد که بتواند سوت سرکوب یا ادامه بازی را بزند. البته همانطور كه همه میدانیم، اقدامات جمهوری اسلامی برای دخالت دادن مردم در معركه انتخاباتی اش صرفا اقدامات تشویقی نظیر "فضای انتخاباتی" نیست. ابزارهای  اجباری كردن شركت در انتخابات از جمله با ضروری كردن مهر خوردن شناسنامه، و همچنین اشاعه ارعاب، مانند اعلام "خطر جنگ"، "خطر ورشكستگی اقتصادی"، خطر لولو خور خوره و مشابه آنها، بموازات فضای انتخاباتی بكار برده میشوند.


حال باید پرسید چرا جمهوری اسلامی هر چهار سال یکبار -- در صورتیکه فقط انتخابات ریاست جمهوری را در نظر بگیریم-- چنین احتیاج مبرمی به مشروعیت طلبی دارد؟ در کجای دنیا حکومتهای هار استبدادی هر چهار سال یکبار به این شدت بدنبال مشروعیت خواهی  از طریق مشارکت مردم در یک مراسم تشریفاتی "اتنخاباتی" هستند؟ راه دور نرویم، خاورمیانه میزبان دست کم یک دوجین حکومتهای استبدادی و اغلب تا دندان مسلح است، از جمله در عربستان سعودی. تفاوت آنها با جمهوری اسلامی در چیست؟ علت پایه ای نیاز جمهوری اسلامی به مشروعیت طلبی از طریق مشارکت مردم در انتخابات، عدم تثبیت حکومتش است. جمهوری اسلامی به دو دلیل حتی پس از ٣٨ سال حاکمیت دارای ثبات سیاسی نیست: هم از درون طبقه ای که آنرا نمایندگی میکند، یعنی بخشی از طبقه سرمایه دار،  به رسمیت شناخته نشده و بطور مستمرتحت فشارهای مختلف داخلی و خارجی برای عادی شدن حکومتش است و هم از سوی زحمتکشان جامعه طی تمام دوران حکومتش به چالش بود و نبود کشیده شده است.


چپ سرنگون طلب در ایران از سال ١٣٦٠ تا ١٣٨٠ حتی فراخوان قابل توجهی به مردم در برخورد با مضحکه های انتخاباتی جمهوری اسلامی نمیداد. "انتخابات" جمهوری اسلامی بدرست مشغله این چپ در نزدیک به بیست سال نبود. اولین توجه چپ به انتخابات در جمهوری اسلامی (پسا دهه شصت)، پس از دوم خرداد ٧٦ بود. یعنی حتی در مورد انتخابات آن سال هم چپ کمونیستی و کارگری فراخوانی به مردم نداد بلکه برای اولین بار در سال ١٣٨٠ بود که موضع تحریم یا مخالفت فعال با مضحکه انتخابات بطور جدی در بین اپوزیسیون چپ سرنگون طلب مطرح شد. ضمن اینکه تغیر تاکتیک چپ کمونیستی سرنگون طلب از بی اعتنائی به مخالفت فعال، بخودی خود ایرادی ندارد، اما بنظر من، اتخاد تاکتیک تحریم از سوی این چپ در مضحکه انتخاباتی امسال اشتباه بود. به دو دلیل: اولا صرف تحریم یک انتخاب، برسمیت شناختن نفس انتخابات است. ثانیا، چپ سرنگون طلب، دقیقا به این خاطر که سرنگون طلب است، باید تاکتیکی را اتخاذ کند که جمهوری اسلامی نتواند با پاتک زدن، آنرا به وسیله ای برای ارعاب تبدیل کند، یعنی توازن قوا باید تا حد قابل پیش بینی ای بنفع این چپ باشد. روشن تر اینکه، فراخوان تحریم یا مخالفت فعال مادام که توسط بخش معینی از توده مردم باجرا درنیاید، پتانسیل آنرا دارد که توسط جمهوری اسلامی به ضد خود تبدیل شود.

"انتخاباتی" که نه ناظر بیطرفی دارد، نه چپ سرنگون طلب بلندگوی قابل عرضی برای تبلیغ علیه آن دارد، نه جنبش بالفعل سرنگون طلبانه در ایران و خارج کشور از ایران میداندار اصلی سیاست است، در یک کلام، وقتی این چپ هیچ کنترلی بر کمپینش ندارد (البته منهای کردستان که آنهم اساسا تحت نفوذ ناسیونالیستها كرد است)، فراخوان تحریم میتواند- همانطور که شد - به ضد خود تبدیل شود. خواندن چند مقاله و چندین استاتوس دوستان سرخورده و سرنگون طلب در فیس بوک، دوستانی که بعضا سابقه مبارزاتی شان از نیم قرن هم میگذرد، و شماتتهای آنها به مردمی که در این مضحکه شرکت کرده اند، مرا بهت زده کرد. خطاب به این دوستان باید بگویم نباید مرعوب تبلیغات جمهوری اسلامی شد. ضمن اینکه نهیب زدن به مردم بخاطر شركت شان در صفوف صندوق رای را اشتباه نمیدانم، اما شماتت و سرزنش مردم بخاطر "انتخاب" سركوبگرشان بیش از آنکه بیان واقعیت باشد نشانه برد جمهوری اسلامی در مرعوب کردن شماست.


چپ در داخل ایران چه اقدامات موثری میتوانست در طول معركه انتخابات انجام دهد؟ برای جواب به این سوال باید مشخص كرد كه اصولا هدف از دخالتگری در معركه انتخاباتی چیست. هدف قاعدتا برداشتن قدمی در جهت سرنگونی است. هر اقدامی در آن جهت قطعا فرسنگها با صندوق رای فاصله دارد. مردم اما میتوانند از "فضای انتخاباتی" كه در اصل تحمیل خواست خودشان به ج ا است به نحو موثرتری استفاده كنند، ج ا را در تناقض خود ساخته اش خرد كنند! دقیقا چگونه؟ راستش لیست كردن اقدامات جز باید توسط خود مردم در محل صورت بگیرد. شاید از راه دور اقداماتی نظیر بی حجابی جمعی یا فراخوان به آزادی زندانیان سیاسی، لغو اعدام و غیره غیره ممكن بنظر بیاد اما نهایتا فعالین در خود محل باید تصمیم بگیرند چه كاری ممكن است. پس قبل از هر چیز درجه ای از تشكل لازم است. اینجاست كه اقدامی نظیر پاتوق های"اتنخاباتی" و تصمیم گیری بشكل مجمع عمومی  ممكن بنظر میاید. بهرحال، این درسی عملی برای آینده است اگر چه امیدوارم جمهوری اسلامی تا چهار سال دیگر ساقط شده باشد تا اصولا ما نیازی به كاربرد تجارب یاد شده نداشته باشیم